ميلياردري که شهيد مدافع حرم شد/بعد از شهادت سياح طاهري متحول شد
تاریخ انتشار: ۲۳ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۶۱۷۷۳۳
خبرگزاري آريا - کاظم فرامرزي دوست و همرزم شهيد حبيب بدوي در مورد اين شهيد ميگويد: دنيا به صورت تمام عيار به او رو کرد و همه چيز داشت. از شهداي ميلياردر است. دنيا به او رو آورد ولي او خيلي به دنيا ميدان نداد. به گزارش خبرنگار فرهنگي باشگاه خبرنگاران پويا، "حبيب بدوي" از اهالي شهر اهواز, از جانبازان دوران دفاع مقدس و از نيروهاي ضدزره بود که براي دفاع از حريم اهل بيت(ع) راهي سوريه شده بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
هر جا دامنه خطر خودش را نشان ميداد، داوطلبانه ميايستاد
فرامرزي در گفتگو با تسنيم در مورد دوست و همرزم شهيدش حبيب بدوي ميگويد: من افتخار آشنايي با حاج حبيب بدري را از آبان ماه سال 65 دارم . 31 سال قبل. آن موقع نوجواني بيش نبود. از يکي دو سال قبلش هم در عملياتهاي دوران دفاع مقدس شرکت ميکرد. يک نوجوان رزمنده بود. حضور بسيجي در ميدان جهاد داشت ولي وقتي در ميدان عمل آمد و درگير عمليات شد، به عنوان پاسدار ماندگار شد و تا سال 72 پاسداري خودش را حفظ کرد. عملا يک رزمنده عملياتي علاقمند به حضور در کانونهاي خطر بود و از خطر گريزان نبود. هر جا دامنه خطر خودش را نشان ميداد، داوطلبانه ميايستاد.
دنيا به صورت تمام عيار به او رو کرد و همه چيز داشت/دنيا به او رو آورد ولي او خيلي به دنيا ميدان نداد
او ادامه ميدهد: او از همان ابتدا نيروي حاج سياح طاهري بود. يک ارتباط نزديکي با شهيد سياح طاهري داشت. سياح طاهري هم برايش نقش پدري داشت. نقش پدري و تربيتي او باعث شد که تا پايان جنگ در صحنه بماند.در عمليات هاي مختلف به عنوان فرمانده گردان حاج سياح طاهري با نام گردان امام حسين(ع) در تيپ 201 ائمه حضور داشت. بعد از جنگ، زماني که بحث درجات در سپاه مطرح شد، از سپاه رفت و گفت ما براي اين مرحله نيامده بوديم. خوي و خصلت او خصلت رزم و جهاد بود و براي جهاد آمده بود.
فرامرزي از وضع خوبي مالي شهيد بدوي چنين ميگويد: بعد از آن رفت دنبال امورات زندگياش و دنيا هم همه جوره به او رو کرد. متنعم بود. دنيا به صورت تمام عيار به او رو کرد و همه چيز داشت. از شهداي ميلياردر است. وضع مالياش خوب بود. معمار بود و در کار ساخت و ساز بود. شغل پدرياش بود. اما خصلت اوليه اخلاقياش اين بود که غرق و جذب دنيا نشد. دنيا به او رو آورد ولي او خيلي به دنيا ميدان نداد. زندگي ميکرد و ساده زيستي جزو زندگياش بود. وقتي بحث جهاد و سوريه پيش آمد، خيلي علاقه داشت که دوباره به منطقه برود و علتش همان خوي رزميگري او بود. اهل جهاد و مبارزه بود. خيلي تقلا کرد اما راه پيدا نکرد.
کاظم فرامرزي و شهيد سياح طاهري
بعد از شهادت سعيد سياح طاهري متحول شد
او معتقد است بي تابي شهيد از شهادت سياح طاهري آغاز شد. در اين باره ميگويد: شهادت سعيد سياح طاهري او را دوباره متحول کرد. بعد از شهادت او حبيب ديگر قرار نداشت. ديگر کل فعاليتهاي اقتصادياش را کنار گذاشت. در آستانه دومين سال شهادت سياح طاهري هستيم. در اين دو سال هيچ کار اقتصادي نکرد. همهاش در تقلا بود به مناطق عملياتي سوريه برود و آخرش هم راه پيدا کرد. چند نوبت رفت. در نوبت سوم مجروح شد. دقيقا قبل از اربعين سال گذشته ايشان مجروحيت سختي پيدا کرد. بيشتر از ناحيه ستون فقرات و شکم و دست و پا و صورت. وقتي برگشت، با خود گفتيم ديگر رفته و طعم آنجا را چشيده و اين رفتنها را تمام ميکند. اما دوران نقاهتش که تمام شد براي بار چهارم باز به منطقه رفت. و اين اعزام پنجمش بود که ختم به شهادت شد و اين نشان دهنده ثبات قدم او بود و اعتقادي که به اين راه داشت. آمده بود که آخرش برود.
از شهادتش غافلگير نشديم
فرامرزي ادامه ميدهد: ما از شهادتش غافلگير نشديم از حال خودمان غافل شدهايم. ايشان در واقع نوجواني در بين ما بود که ما در مقابل او در پيري در کنج خانههايمان نشستهايم. نوجوان دوران جهاد هشت ساله ما ميداندار صحنه رزم مدافعان حرم و برون مرزي شد و حيف هم بود، اگر شهيد نميشد. مطمئنا اگر حاج حبيب مجددا سالم برميگشت، باز هم به ميدان سوريه برميگشت. بر اساس نکات تربيتي که از حاج سياح طاهري گرفته بود، عملا راهش را خوب پيدا کرده بود و هيچ عاملي باعث نميشد که از راهش دست بکشد. دنيا با همه زيبايياش براي او و تنعمها او را نفريفت. چشمانش را بست. اين خيلي هنر ميخواهد. ما اهل جنگ و رزم بوديم و قبلا فکر ميکرديم اهل رزم بودن، جان دادن است. اما حالا فهميدهايم جان دادن زياد سخت نيست ولي وقتي طعم دنيا را چشيدي ميفهمي مال دادن در راه خدا خيلي سخت است. او همينگونه بود. چشم به مال و زيبايي دنيا بستن، کار هر کسي نيست اما حاج حبيب اين کار را کرد.
او از پيام شهيد بدوي چنين ميگويد: مهمترين پيامي که فکر ميکنم حاج حبيب بدوي براي نسل حاضر دارد همان دل ندادن به دنياست. بدوي وقتي آخرين بار ميخواست برود، به او گفتم: «تو که داري ميروي و احتمالا شهيد ميشوي. بعد از تو سوالي که از من مي پرسند اينست که تو که اين همه دنيا را داري چرا ميروي؟ من چه پاسخي بدهم؟» او گفت: «من دنيا را ديدم. انتهاي اين دنيا هيچ چيز نيست.» احساس کرده بود اين دنيا اشباع کننده روح کساني که دغدغه دين و آرمانهاي انقلاب دارند، نيست. مسير جهاد و شهادت و مسير درست در خط ولايت بود. مسير رزم و دفاع از ارزشها خطي است که براي هميشه هست و منحصر به مقطع زماني خاصي نيست و با شهادت کسي هم ختم نميشود. راه حاج حبيب بدوي ها باز است.
کارکرد خوب او در برون مرزي به خاطر تسلطش به زبان و فرهنگ عربي بود
به غير از کار در يگان ضد زره در زبان عربي هم تخصص داشت. فرامرزي در اين باره ميگويد: زبان عربياش خيلي خوب بود و يکي از دلايلي هم که در مناطق برون مرزي کارکرد خوبي داشت همين تسلطش به زبان عربي بود. زيرا کشورهاي شرکت کننده در جبهه مقاومت بيشتر عرب زبان بودند. آشنايي او با فرهنگ عربي به حضورش در منطقه کمک ميکرد. با نيروهاي نجبا و نيروهاي مجاهد عراقي همراه بود و طبق اطلاعي که کسب کردم در مراحل پاکسازي شهر البوکمال استان ديرالزور بود که با اصابت خمپاره 60 در کنارش از ناحيه شکم آسيب ديده و به شهادت ميرسد. در تماسي که من براي آخرين بار با او قبل شهادت داشتم، خيلي اصرار ميکرد خودش را به اربعين برساند. چون ما معمولا اربعينها با هم بوديم. سال گذشته او مجروح شد و نتوانست اربعين بيايد. امسال توفيق داشتم که بروم. خيلي اصرار داشتم که خودت را برسان و او ميگفت: «در شرايطي هستم که نميتوانم.» خوش به سعادتش که اربعين به شهادت رسيد. بعد از نماز صبح به شهادت رسيد.
انتهاي پيام/
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۶۱۷۷۳۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شاعری که براساس دانش ادبی شعر نسروده!
فرهاد طاهری، پدرش، محمدحسین طاهری را شاعری میخواند که براساس قریحه شعر سروده نه براساس توانایی دانش ادبی میگوید او به جریانهای ادبی رایج، کمترین اعتنایی نداشت. با توجه به اینکه در شهری میزیسته که زبانهای تاتی تاکستانی و ترکی رایج است، اشعارش در تحکیم وحدت ملی و تقویت زبان فارسی بسیار مهم است.
فرهاد طاهری، دانشنامهنگار و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران دیوان اشعار پدرش، محمدحسین طاهری را گردآوری و به تازگی راهی بازار نشر کرده است. او در گفتوگویی مکتوب با ایسنا درباره ویژگی شعرهای این دیوان توضیح داده است.
متن گفتوگو در پی میآید:
در ابتدا درباره این دیوان شعری توضیح میدهید؛ درباره سبک شعری شاعر، تعداد اشعار و مضمونهایی که در این شعرها به کار گرفته شده است.
پیش از پاسخ دادن به پرسشهای شما، لازم میدانم از توجه آن خبرگزاری پرمخاطب به انتشار دیوان طاهری سپاسگزاری کنم.
دیوان طاهری مجموعه کامل سرودههای فارسی زندهیاد محمدحسین طاهری است. محمدحسین طاهری (١٣١٣ - ١٣٩٠) از مردم تاکستان و آموزگار و مدیر دبستان در آن شهر بود. دیوان در ۶٢٩ صفحه تدوین شده است که از این صفحات، ٣٠ صفحه نمایه اشعار و اعلام است و حدود ٢٠ صفحه هم پیشگفتار تدوینگر و صفحات پیش از متن است؛ بنابراین ۵٨٠ صفحه، متن اصلی دیوان را شامل میشود و به تقریب میتوان گفت دیوان طاهری دربردارنده حدود ٩ الی ١٠ هزار بیت اشعار فارسی است.
به لحاظ سبک شعر، اشعار دیوان طاهری در قصاید، به سبک خراسانی و در دیگر قالبهای شعر (غزل، مثنوی، ترکیبات و مسمطات و رباعی و دوبیتی) اشعار به طرز سبک عراقی است. در این دیوان، قصایدی آمده که کاملا روشن است شاعر در سرودن آنها به قصاید فرخی سیستانی و ناصر خسرو نظر داشته است. همچنین استقبالها و تضمینهایی که از غزلیات و مسمطات سعدی و غزلیات حافظ کرده پیروی شاعر را از سبک عراقی نشان میدهد. در بعضی از اشعار البته نمونههایی از سبک دوره بازگشت مخصوصا تحت تأثیر اشعار قاآنی کاملا مشهود است اما در سراسر دیوان رد پایی از سبک هندی دیده نمیشود. چند نمونه هم البته شعرهایی در دیوان هست که متأثر از شاعران معاصر مانند افسانه نیما و بعضی غزلیات شاملو و سایه و شهریار است.
ویژگیهای دیوان طاهری
به لحاظ مضامین شعر، میتوانم بگویم اغلب اشعار دیوان طاهری همان مضامین سنتی و قدمایی شعر فارسی است. علاوه بر آن شاعر به مسائل اجتماعی هم توجه کرده است. این نکته را من در مقدمه دیوان مشروح نوشتهام و فکر کنم بهتر است همان توضیح را اینجا برای خوانندگان این مصاحبه عینا نقل کنم :
«درون مایۀ اشعار عمدتا صبغه و حال و هوایی عاطفی و عاشقانه دارد و جنبههای انسانی و اجتماعی نیز در سراسرآن مشهود است . سرودههای طاهری هم، به مانند بسیاری از سرودههای طرز قدمایی، مظهر تمام عیارِ همان دغدغهها و پرسشهای همواره پایان ناپذیر ذهنیت شاعرانۀ هویت و اندیشۀ ایرانی است : پرسش و جستوجوگری از معمای آفرینش و هستی، حیرت و درماندگی، عشق، دلتنگی و هجر و فراق، یأس وامید، حقگزاری و سپاس و ستایش و نکوهش، حسرت برگذشته و پشیمانی، نجوا و گفتوگوهای با خویش و...
شاعر این سرودهها نیز در سراسر اشعار خود به همان احوالات شاعرانه و برخوردار از اوصاف اخلاقی و شخصیتیِ ملهم از طرز نگریستن شاعرانه به عوالم روحی و دنیای بیرونِ خود به تمام و کمال دچار بوده است. به مقتضای شاعرانه اندیشیدن و سخن گفتن، دستخوش «زیروزبرشدنهای عاطفی واحساسی» شده و گاه و بیگاه نیز رشتۀ سخن به دست «قضاوتِ پُر تناقض» داده است.
فارغ از آنچه گذشت، دیوان طاهری همچنین حائز بعضی نکتهها و گفتههایی است به نظر شایستۀ اعتنا و تأملِ بیشتر که بررسی اجمالی آن، چه بسا ذهن و توجه خوانندگان این اشعار را فزونتر معطوف خود کند و آنان را به جزئیات و آگاهیهایی راهنمون شود که در فهم دقیقتر و روشنترِ گذشته شاعر و گذشتههای زادگاه او، فراوان دستگیر و راهگشا باشد.
نخست، خواننده نکته بین دیوان طاهری، از سرگذشت و مهمترین وقایع زندگانی شاعر و نیز از دلخوریها و غمها و شادیها و باورهای فرهنگی و اعتقادی، و از قضاوتها و آراء ستایشگر یا منتقدانه او درباره معاشران و دوستان و اقوام و نزدیکان و حتی از اظهارنظرهای او درباره خانوادهاش مطلع میشود. بخشی از دیوان طاهری، درواقع نوعی شرححالنگاری منظوم است که پاسخدهنده پرسش خوانندگان و جویندگانی است که بخواهند روایت زندگانی شاعر را از زبان خود او بشنوند.
جنبه مهم دیگر دیوان طاهری، گزارشهایی است عمدتا دقیق و مستند و جزئینگرانه (و با ذکر تاریخ) از محیط و رویدادها و پدیدههای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی روزگار و زادگاه شاعر که به روایت او در ضمن اشعاری بسیار، به نظم آمده است مانندِ شکوهها از: مالکیت زمینهای کشاورزی و مصائب زراعت و باغداری، خشکسالی، بلاها و مصیبتهای طبیعی و آسمانی، مسائل درمان و بهداشت و آموزش و پرورش، معضلات بیمه بازنشستگان، تنگی معیشت و حقوق نابسنده فرهنگیان ومعلمان، گرانی و کمبود اقلام و سهمیهبندیها، بیلیاقتی و نادرستکاری صاحبان حرفهها و مشاغل (اعم از وکیل و پزشک و بنا و پیمانکار و...)؛ همچنین گرامیداشت دوران دفاع مقدس از وطن و ادای احترام به شهیدان و اسیران و آزادگان؛ حقسپاسی از انسانهای لایق و خدمتگزار ؛ در مرثیه و منقبت پیامبر گرامی اسلام (ص) و ائمه معصوم درضمن اشعاری آئینی و مذهبی ، سوگسرودههایی در غم درگذشت مشاهیر و استادان بزرگ ادب وتاریخ و فرهنگ ایران و فرهنگ پروران و معلمان، و گزارش اخبار کانونهای فرهنگی و انجمنها ومحافل ادبی وشبهای شعر و سخنرانی و...
از این نظر در دیوان طاهری، جلوهها وصحنههایی از تاریخ اجتماعی و فرهنگی زمانه و زادگاه شاعر، به نظم کشیده شده است. در گزارشها و روایتگریهایی هم که دار سخن صرفا به گردِ مسائل «اجتماعی و شأن وجدانِ کاری و پای بندی به اخلاق و درستکاری» بوده است البته این دسته از سرودهها تنها «صبغه گزارش و روایت» محض ندارد. در بیشتر این اشعار، رگهها و رد پاهایی از «انتقاد و نقد و تذکر و تحذیر و هشدار و راه نشان دادن و برحذر داشتن از بیراهه و انحراف و به خطا رفتن» خود را نمایانده است درواقع می توان این قبیل اشعار را به نوعی نخستین نمونههای «شعر متعهد اجتماعی» و نیز اولین تجربههای «نقد اجتماعی مصلحانه» در «ساحت شعرفارسی» در زادگاه شاعر دانست. این نوع شعر منتقدانه اجتماعی و متعهد در دیوان طاهری البته با بسیاری از سنن غالبِ سرودن چنین اشعاری در ادبیات فارسی نیز سازگاری چندان ندارد . لحن و زبان اشعار او ، اگر نگویم تماما بلکه قریب به تمام، برکنار از «هزل و هجو وتیزو تندی و رکیکی کلام» است. این مضمون در ادبیات فارسی (شعر یا نثر منتقدانه اجتماعی و متعهد) در ذات خود پذیرای هرنوع کلام و واژه «تند وبه دور از نزاکت رایج در گفتار» و موافق با لحن و بیان «هزل و هجوآمیز» است و شواهدی بسیار هم از آن در سابقه و سنت ادبیات فارسی و در دیوانها و تذکرهها برجای مانده است. اما شواهد شعر منتقدانه اجتماعی و متعهد در دیوان طاهری، با بیانی مؤدبانه ولحنی برخوردار از وجاهت کلام، بامخاطبان به سخن آمدهند.»
شاعری که دوگانگی نداشت
شما گردآورنده و تدوینگر شعرهای پدرتان هستید، در واقع با این شاعر زیستهاید و تجربه زیسته او را از نزدیک مشاهده کردهاید، چقدر شخصیت شاعر به شعر هایش نزدیک بوده و در واقع تجربه زیستهاش در شعرهایش نمود دارد؟
در شخصیت ایشان اصولا در هیچ زمینهای دوگانگی وجود نداشت. در تمام مسائل، حرف و عملش یکی بود. همهٔ کسانی که او را میشناسند اعم از دانشآموزانش یا معلمانی که سالها همکارش بودهاند و نیز دیگر اهالی تاکستان به این نکته اذعان دارند که هیچ تفاوت و اختلافی میان گفتار و کردار ایشان ملاحظه نکردهاند. این ویژگی در تمام اشعار او کاملا مشهود است. زمینه و بستر بسیاری از اشعار منتقدانه او هم دقیقا از همین ویژگی شخصیت ایشان نشئت میگرفت. بعد هم باید این نکته را اضافه کنم او براساس قریحه شاعری و تجربه هنری این اشعار را سروده است ونه براساس توانایی دانش ادبی. بسیارند استادان و دبیران ادبیات فارسی که براساس دانش ادبی و معلومات خود شعر میگویند که البته موفق هم نبودهاند.
کمترین اعتنایی به جریانهای ادبی نداشت
شاعر این شعرها، دور از پایتخت به کار شعری پرداخته است، این موضوع چقدر در کار او تأثیر گذاشته است و چقدر ایشان به جریانهای ادبی توجه نشان داده است؟
من فکر میکنم اهمیت فرهنگی دیوان طاهری در همین ویژگی است که شاعر آن دور از پایتخت و در شهری میزیسته که زبانهای تاتی تاکستانی و ترکی در آنجا رایج بوده است. از این لحاظ دیوان طاهری در تحکیم وحدت ملی و تقویت زبان فارسی بسیار مهم است و از این جنبه هم باید این دیوان معرفی و نقد و بررسی شود.
اما در خصوص «جریان های» ادبی رایج، میتوانم بگویم شاعر، کمترین توجه و اعتنایی به آن نداشت. تلقی او از مقوله شعر و ادبیات فارسی، فقط تعمق در دیوان شاعران بزرگ بود. همیشه هم کلیات سعدی، دیوان حافظ، شاهنامه فردوسی، مثنوی و غزلیات شمس، دیوان وحشی بافقی، فخرالدین عراقی، عارف قزوینی، ایرج میرزا، ملک الشعرای بهار، رهی معیری، اهلی شیرازی، قاآنی را در دست داشت و مطالعه میکرد. از میان شاعران معاصر هم فقط شهریار و سایه را مرتب میخواند. کمترین علاقهای هم به سهراب سپهری و فروغ و اخوان ثالث نداشت. البته به حسین منزوی ارادت داشت و از اشعار او لذت میبرد.
درباره این «جریانهای ادبی» یاد خاطرهای افتادم و فکر کنم بد نباشد ذکر کنم. من در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، ادبیات فارسی خواندهام و در دوره دانشجویی سخت شیفتهٔ مسائل شعر نو و جریانهای تجددگرایی ادبی بودم. زنده یاد دکتر فرشیدورد، استاد نقد ادبی و سبکشناسی ما بود. بارها سرکلاس با دکتر فرشیدورد درخصوص شعر نو و جریانهای ادبی معاصر بحثم شده بود. دکتر فرشیدورد کمترین اعتنایی به این مسائل نداشت. یادم هست زنده یاد پدرم برای جشن فارغالتحصیلی من غزلی سروده و به نشانی گروه ادبیات فارسی پست کرده بود. نامه پدر چند روز بعد از فارغ التحصیلی به دستم رسید. وقتی رفتم گروه ادبیات نامهام را بردارم دکتر فرشیدورد هم در گروه بود و با هم قدم زنان به بیرون دانشکده رفتیم. طی راه، ماجرا را گفتم. دکتر فرشیدورد با نهایت بیاعتنایی گفت پدر شما مگر شاعر بود؟ گفتم بلی و غزل پدر را به سوی دکتر فرشیدورد دراز کردم. با میلی توأم با اکراه کاغذ را گرفت. پدرم بسیار خوش خط بود. دکتر فرشیدورد تا خط پدر را دید گفت عجب خط زیبایی و شروع کرد غزل را خواندن.. به وسط غزل که رسید ایستاد. با تأمل بقیه غزل را خواند و متوجه شدم برگشت دوباره از اول خواند. بعد سرش را بلند کرد و با لحن عصبانیت و شوخی مآب گفت عجیب است از چنین پدر فاضل و فرهیختهای فرزند ناخلفی چون شما تربیت شده است…بعد هم خندید…
شاعر غیر از زبان فارسی، گویا اشعاری به زبان اقلیم خود یعنی زبان تاتی داشته است، درباره تفاوتها و شباهتهای این اشعار میگویید؟
بلی شاعر دیوان طاهری، اشعاری به زبان تاتی تاکستانی هم سروده است. اتفاقا در یکی دوجا در دیوان شعر فارسی به این نکته اشاره و بدان مفاخره هم کرده است البته فضل تقدم سرودن اشعار تاتی تاکستانی، از آن پدر فرهیخته شاعر، زنده یاد میرزا علیمحمد طاهری است. او نخستین کسی است که اشعاری به زبان تاتی تاکستانی سروده است. اما شعر تاتی صاحب دیوان طاهری، مشتمل بر دو منظومه بلند «آی، وارُن، وارُن» (ای باران، باران!) و «آی فِرِم» (ای پسرم) و اشعاری در قالب غزل و رباعی است. مضامین اشعار تاتی، بیشتر پند و اندرز به آیندگان، ضبط و ثبت آداب و رسوم محلی و در مجموع در حوزه فرهنگ مردم است. غیر از این جنبهها، اشعار تاتی این شاعر، به لحاظ گویششناسی بسیار اهمیت دارد. خودشاعر بعضی از اشعار تاتی را به فارسی ترجمه کرده و تعلیقات بسیار راهگشایی هم در ذیل اشعارش به قلم آورده است. مجموعهٔ اشعار تاتی نیز در مجلدی با عنوان «آی وارُن وارُن» در دست تدوین و آمادهسازی است که امیدوارم تا پایان امسال منتشر شود.
انتهای پیام