نيمه پنهان شهيد «سعيد سياح طاهري» از زبان همسرش؛ بعد از جنگ با سلاح فرهنگي ميجنگيد + عکس
تاریخ انتشار: ۲۱ خرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۶۲۹۱۳۸
خبرگزاري آريا - بعد از جنگ تحميلي با سلاح فرهنگي ميجنگيد. نخستين کار فرهنگياش برگزاري کنگره 177 شهيد آبادان بود. هدفش هم اين بود که مقاومت مردم در دوران محاصره شهر را به نمايش بگذارد.
گروه جهاد و مقاومت مشرق - بزرگ بود و از اهالي امروز؛ و با تمام افقهاي باز نسبت داشت. براي گفتن از او به دنبال واژه ميگشتيم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
تا آخر جنگ اين لباس بر تن من است
قبل از آنکه زنگ خانه را فشار دهيم، چشممان بهعکس حاج سعيد ميافتد. روي پنجره خانه نصب شده است. همسايهها ميگويند: «هر روز به اين عکس سلام ميکنيم. هنوز هم فکر ميکنيم با حضور او محله ما امنوامان است.» وارد خانه ميشويم. هنوز حزن و اندوه در چهره همسرش ديده ميشود. دروديوار خانه پر است از عکسهاي حاج سعيد و عکسي 2نفره در مسير کربلا که ماجرايش شنيدني است. قناريها در قفس آرام نشستهاند. انگار آنها هم زل زدهاند بهعکس بزرگ حاج سعيد روي ديوار. همسرش منتظر سؤالهاي ما نميشود. از زندگي با حاج سعيد ميگويد. از سبک و سياق زندگياش. از اينکه هيچوقت صدايش را بلند نکرد. از همسايهدارياش و از آخرين سفرشان به کربلا: «ما سال 1359 زماني که جنگ تحميلي شروع شد ازدواج کرديم. در همان جلسه اول خواستگاري گفت اين لباس بسيجي تا زماني که جنگ هست بر تن من است. امروز در ايران و فردا در فلسطين و هرزماني که احساس مسئوليت کنم ميروم. از خواستگاري تا عروسي ما 4 روز بيشتر طول نکشيد. جشن مختصري گرفتيم. با همان لباس خاکي در مراسم خواستگاري شرکت کرد. زندگيمان را در همان خانههاي جنگزده شروع کرديم. پس از 6 روز از ازدواجمان به مأموريتي در اهواز رفت. من حتي چهرهاش را فراموش کرده بودم. طي 8 سال دفاع مقدس حاجي را خيلي کم ميديدم. گاهي ميآمد. زود ميرفت. سال 1365 در عمليات کربلاي 5 چشمش را از دست داد و کتف و شکمش پر از ترکش شد. از مهر تا اسفندماه پيش من بود. شايد نخستين باري بود که چند ماهي در کنارم بود. کمي که بهتر شد کار درمانش را نيمهکاره رها کرد و دوباره راهي جبهه شد. آن موقع در اهواز ساکن بوديم. همانجا پسر دومم به دنيا آمد. تا پايان جنگ تحميلي بارها در عمليات شرکت کرد و دستآخر هم در آزادسازي فاو شيميايي شد.» هديه خانم ميگويد بچههايش تا 10 سالگي نميدانستند پارک چطور جايي است: «تفريح نداشتيم. حاجي بعد از جنگ تحميلي هم حواسش پيش جنگزدهها بود.»
دلش با مردم بود
«حاج سعيد کمحرف بود و پرجذبه. برخلاف من که زود صميمي ميشوم حاج سعيد زود صميمي نميشد اما مهربان بود. همسايهدار بود. مشکل همسايه را مشکل خودش ميدانست. پيگيري ميکرد. دلش با مردم بود. اگر به پارک ميرفتيم و يک بچه زمين ميخورد نخستين نفر حاج سعيد خودش را بالاي سر بچه ميرساند. اگر در خيابان کسي کمک ميخواست محال بود حاج سعيد بياعتنا باشد.» همسر شهيد سياح طاهري مکثي ميکند؛ انگار خاطرهاي در ذهنش نقش ميبندد. ميگويد: «نخستين بار است ميخواهم اين خاطره را براي کسي تعريف کنم. ماه مبارک رمضان بود و فصل زمستان. حاج سعيد 10 شب خانه آمد. لبها و صورتش سفيد شده بودند. گفتم: حاجي! افطار نکردي؟ گفت: يک چاي به من بده. بعداً تعريف ميکنم. گفت: در خيابان ديدم يک نفر تصادف کرده و همه از کنارش عبور ميکنند. ما هم او را به بيمارستان رسانديم. وقت نشد افطار کنم. ميدانستم حاجي اين کار را خودش تنهايي انجام داده است. هيچوقت نشنيدم براي کارهايش از من استفاده کند.»
مخالف بودم، گفت رضايت ميدهي
«وقتي تکفيريها حمله کردند گفت تکليف دارد براي کمک به مردم سوريه به آنجا برود. معتقد بود آنها تجربه نظامي ندارند. به همين دليل وظيفه خود ميدانست که براي آموزش به سوريها برود. ميگفت: اگر تجربه ما منتقل نشود ميزان تلفات نيروها بالا ميرود. حاجي دوره ضدزره و ادوات را گذرانده بود. وقتي گفت ميخواهد براي دفاع از حرم برود، با سرسختي گفتم: نه. حاجي! من راضي نيستم. شما حقت را دادهاي. نه من طاقت تنهايي دارم و نه شما ديگر ميتوانيد به جنگ برويد. بهاندازه کافي اسلحه دست گرفتهايد؛ من هم به اندازه کافي تنها بودهام. بگذار جوانها بروند. ميگفت: شما راضي ميشويد. کمکم داشت کارهاي رفتنش را انجام ميداد اما به من نميگفت. يک روز از من خواست استخاره کنم. هيچوقت براي استخاره نميپرسيدم براي چهکاري است. استخاره کردم خوب آمد. رضاي خدا را در پي داشت. گفتم: حاجي براي رفتن به سوريه است؟ گفت: بله. گفتم: خدا راضي است؛ من چه کسي باشم که مخالفت کنم. ديگر خودم پيگير کارهاي رفتنش بودم.»
از حضرت آقا شهادت خواست
بغض ميکند. اما اشک نميريزد. همسر سرداري است که سالها مجروح بودن هم نتوانست زبانش را به گلايه باز کند. حالا او ديگر نميخواهد از رنج سالها دوري، مجروح بودن همسرش و غم شهادتش گلهاي کند: «عاشق شهادت بود. اين را همه ميدانستند. گاهي وقتي از دستش عصباني ميشدم ميگفتم: اگر اين کار را بکني شهيد نميشوي. او هم ميخنديد. ديدار او با رهبر معظم انقلاب ديداري فراموشنشدني بود. وقتي آقا را ديديم حاجي دست رهبر معظم انقلاب را بوسيد و چيزي در گوششان گفت که من نفهميدم چه بود. بعداً متوجه شدم که از آقا خواسته براي شهادتش دعا کنند. وقتي خبر شهادتش را آوردند دلم تکهتکه شد. علاقه زيادي بين ما بود. اما گفتم: آخر به خواستهات رسيدي؟ آخر هم شهيد شدي؟ آخر خداوند انتخابت کرد؟ من هم با تمام رنجي که از دورياش ميکشم اما ميدانم شهادت برايش بهترين بود و به اين لياقتش غبطه ميخورم.»
آخرين عکس در پيادهروي اربعين
وقتي اسم سفر کربلا ميآيد چشم از قاب عکس روي ميز برنميدارد. آخرين عکس 2 نفرهشان درراه آخرين سفر کربلا: «حاجي کاروان کربلا داشت. 19 بار با او به سفر کربلا رفتم. گاهي در سفرها از او گلهمند ميشدم. ميگفتم: آنقدر که هواي زائران را داري حواست پيش من نيست. گاهي کيفها و چمدانهاي خودمان را رها و به ديگران کمک ميکرد. وضع جسمانياش هم خوب نبود. ميفهميدم از بلند کردن وسايل گاهي آزرده ميشود اما خم به ابرو نميآورد. نميتوانست بيتفاوت باشد. اما آخرين سفر کربلاي ما پيادهروي اربعين بود. حاجي براي من سنگ تمام گذاشت. قدمبهقدم با من آمد. حتي يک چاي بدون من نخورد. سفر سختي است. با صبوري کنارم بود. در راه به عمود يک که رسيديم گفت: بيا اينجا با هم عکس بگيريم.» به قاب عکس اشاره ميکند. ميگويد: «آخرين عکس 2 نفرهمان بود.»
نخستين مسجد نماز را به جماعت ميخوانديم
«بين خودمان قول و قرار زياد داشتيم. يکي از قرارهايمان اين بود که نمازمان را به جماعت در مسجد بخوانيم. مثلاً اگر کار واجبي داشتيم و در مسير بوديم نخستين مسجد ميايستاديم. با همديگر ميشمرديم. يکبار در 14 مسجد يک منطقه نماز خوانده بوديم. هرکجا بوديم نزديکترين مسجد را انتخاب ميکرديم. بچهها هم از او ياد گرفتند. هيچوقت بچههايمان را اجبار نکرد که حتماً برويم مسجد نمازجماعت بخوانيم. لباسش را ميپوشيد. ميگفت: من ميروم مسجد کي همراهي ميکند؟ بچهها با شوقوذوق دنبالش ميرفتند. اين اخلاق در بچههايمان هم ماندگار شده است و نمازشان را در نزديکترين مسجد ميخوانند.»
صلهرحم برايش مهم بود
همسر شهيد ميگويد: «فکر نکنيد حاجي چون نظامي بود اخلاقش خشک بود. وقتي ميآمد نشاط را به خانه ميآورد. به صلهرحم و روابط فاميلي خيلي اهميت ميداد. به ما هم گوشزد ميکرد به اقوام سرکشي کنيم و از حالشان باخبر شويم. خودش هم وقتي از مأموريت برميگشت مرتب به دوستان و آشنايان سر ميزد. اگر بينشان دلخوري بود حلوفصل ميکرد و نميگذاشت کدورتي بين فاميل باقي بماند.
کادوهاي معنوي حاج سعيد
ميپرسيم: «بهترين کادويي که از حاج سعيد گرفتيد چه بود؟ لبخند روي لبهايش ظاهر ميشود. ميگويد: «اوايل ازدواج مالومنالي نداشت. نخستين هديهاش يک مفاتيح و يک جلد قرآن کريم بود که آيهاي از قرآن را روي آن نوشته بود که درسي براي کل زندگي زناشويي من بود. هديههاي معنوي به من زياد داد. يکبار سربند خونين يک شهيد را برايم آورد. آخرين هديهاش هم پرچم قرمز رنگي بود که با نام اميرالمؤمنين مزين بود و داعشيها آن را به گلوله بسته و آتش زده بودند. وقتي آن منطقه را از داعشيها پس ميگيرند پرچم آن منطقه را برايم هديه آورد.»
بعد از زلزله ساکش را بست
«بعد از جنگ تحميلي با سلاح فرهنگي ميجنگيد. نخستين کار فرهنگياش برگزاري کنگره 177 شهيد آبادان بود. هدفش هم اين بود که مقاومت مردم در دوران محاصره شهر را به نمايش بگذارد. بعد هم رزمندگان را تشويق به نوشتن و بيان خاطرات دفاع مقدس کرد. راهاندازي موزه شهدا، برگزاري مسابقات کتابخواني براي جامعه فرهنگي استانهاي خوزستان، ايلام، بوشهر، سيستان و بلوچستان و زندانيهاي شهرري و درود از ديگر کارهايش بود که بازتاب خيلي خوبي هم داشت. هر زنداني که در مسابقه برنده ميشد برايش تخفيف ميگرفت. در واقع مسير زندگي زندانيها را عوض ميکرد. اينطور که شنيديم زندانيها يک هفته بعد از شهادت او مجلس يادبود برگزار کردند. از کارهاي مهم و تأثيرگذار او برگزاري چندين دوره جشنواره فيلم دانشآموزي بود. او جشنواره را در فضايي شاد و مفرح اجرا کرد با اين هدف که بچهها را جذب کند. وقتي زلزله شهر ارزقان رخ داد او ساکش را بست و راهي آنجا شد. ميگفت: بچهها بهشدت ترسيدهاند و بايد براي آرامش آنهاکاري کنم. در آن برنامه 43 هزار دانشآموز ارزقاني شرکت کردند.»
ديگران چه ميگويند؟
سيدعلي صالحي، بازيگر تئاتر و سينما
ما همه سربازان فرهنگي او بوديم
چگونه مردي جانباز با وجود هزار مشکل بنيانگذار چنين جشنواره مردمي ميشود؟ ما همه سربازان فرهنگي او بوديم. درزلزله تبريز خودجوش، داوطلبانه و با کمترين امکانات توانست 43هزار کودک نگران، زلزلهزده و به سوگ نشسته را شاد کند.
مالک سراج، بازيگر تئاتر و سينما
بي چشمداشت کار مي کرد
من از دوران جنگ تحميلي و از زمان محاصره آبادان تاکنون نيروي شهيد طاهري هستم و او را به اداي تکليف حداکثري در قبال دين، ملت و مملکت بيهيچ چشمداشت حتي اخروي ميشناسم.
پرويز پرستويي، بازيگر
مسابقه کتابخواني براي زندانيان برگزار کرد
شهيد طاهري ميتوانست بعد از حضور در جنگ تحميلي به استراحت بپردازد اما کارهاي فرهنگي انجام داد. با برگزاري جشنواره دانشآموزي برگرفته از فرهنگ دفاعمقدس بود که من هم در رکاب او لياقت همراهي داشتم. سعيد هرسال اين جشنواره را در مناطق خاص و نقاط محروم براي دانشآموزان برگزار ميکرد که اينها همه تفکر خود شهيد بوده و او همچنان از کار دست برنميداشت. در جنوب کشور نقاط محرومي را پيدا کرده بود که بچههاي آنجا اصلاً سينما را نديده بودند؛ فيلمها و برنامههاي فرهنگي دفاع مقدسي برگزار ميکرد تا بتواند براي يک هفته فضاي خوب براي دانشآموزان ايجاد کند. شهيد سياح پس از دفاعمقدس هم از کار و بهخصوص کار فرهنگي دست نکشيد. شهيد سياح هرسال رصد ميکرد که کجا اين جشنواره برگزار شود. يکسال تصميم گرفت که اين جشنواره در زندان شهر درود و در جمع زندانياني که به حبس ابد و اعدام محکوم شده بودند برگزار شود و او در آنجا مسابقه کتابخواني با موضوع کتابهاي دفاعمقدس برگزار کرد.
سيده زهرا حسيني، راوي کتاب «دا»
بچه هاي محروم را شاد کرد
اين شهيد تا فهميد که در منطقه آبدانان و درهشهر بهدليل محروميت و فقر بيش از اندازه آمار خودکشي بالاست، سعي کرد با آوردن تمامي بچههاي مدارس آنجا به جشنواره و ايجاد شادي و اميد در روحيه خسته آنان حرکتي هر چند در حد توان خود براي رفع اين مشکل انجام دهد.
منبع: همشهري محله
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۶۲۹۱۳۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی: